مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!

ساخت وبلاگ
طبیعت به هوش است و به گوش تا با پیغام نوروز، بهار را آغاز کند. بسیاری از مردمانِ طبیعت دل نیز هوش را چنان هوشیاری می بخشند که پغام نوروز را از گلدسته های حرمِ امام مهر، نوشِ گوش کنند. چشم اگر در حرم و حوالی حرم حتی خیابان های دور بیندازیم خواهیم دید که مشهد الرضا، ميزبان مسافران بي شماري است که از اقصي نقاط کشور و حتي ديگر کشورها به عشق زيارت حريم ملک پاسبان حضرت شمس الشموس مولا علي بن موسي الرضا(ع) به اين شهر مي آيند. مردماني با چشماني مشتاق، دلي زلال و لب هايي که به زيارتنامه خواني می شکفد چنان که گُل بر دامن بهار. بهار در بهار می شود حرم از این همه گل که شکوفا می شود. هر کدام هم که مي آيند، به اندازه پلکي که مي بندند و مي گشايند، حامل نامه هاي نانوشته التماس دعاي مردماني هستند که آنان را فرصت زيارت، رفيق نشده است و با حسرت به آشنايان خويش که زائر کوي حضرت رضا(ع) شده اند فقط التماس دعا گفته اند و هزار البته، اين يک تعارف نيست، يک عادت هم نيست. دل، اميد مي بندند به اجابت التماس دعاها. سنگين است تکليف زائراني که آمده اند و حامل پيغام هاي مردمانند. نکته اي که زائران بايد توجه داشته باشند، شأن سفير بودن است و يادشان بايد بماند وقتي مي آيند قاصد مردمان ديار خويش نيز هستند و بايد پيغام آوري کنند به درگاه آقاي رئوف و در اين جا بايد خود را بسازند، آن چنان که شايستگي بر عهده گرفتن پيام بردن از سوي حضرت رضا(ع) را داشته باشند. چه زيارت فقط به حرم آمدن و در این فضا دعايي خواندن نيست بلکه بالاتر از آن فهميدن دعا و اقامه زیارت و مزين شدن به صفات مومنان و مُحرِم شدن به اِحرام زيارت است. به راز خوانی از واژه هایی که چون گشوده شود، درهای ملکوت را باز خواهد کرد. بدانیم که زیارت، اگر چه در س مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 75 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 15:23

آدم ها انتخاب می شوند. گزیده می شوند تا به سعادت زیارت مبعوث شوند. دیده می شوند، طلبیده می شوند و بعد مشهدی می شوند. من به این باور دارم. خیلی ها هم به این نگاه به سوی مشهد چشم می گردانند. دست شان که به احترام سلام، بر سینه می نشیند، آرزوی شان کلمه می شود که؛ آقاجان! بطلب! حکایت پرشکوهی است این طلب. این خواستن و خواسته شدن. این که بخواهی بیایی و توانِ آمدن در جانت جهانی از شور برپا کند. فرق زیارت با دیگر سفر ها هم در همین طلب دوسویه است. چیزی ذیل مفاهیم بلند حدیثِ قدسیِ" من طلبنی، وجدنی..." زیارت، به طلب، بیرون آمدن است. اول از خود و بعد از خانه خویش. بیرون که آمدی، سمتِ مشهد را که انتخاب کردی، "خود راه بگویدت که چون باید رفت." طلب، به یافتن می انجامد. یافتن به عشق. عشق به عشق متقابل. و ادامه را هم که در حدیث قدسی خوانده ایم. زیارت یعنی این. باید ما را به مرتبتی چنین رفیع برساند که نهایت اش خود خدا باشد. آدم ها انتخاب می شوند برای زیارت. اگر پای مان به حرم باز شد بدانیم در لطف دوست بر ما باز شده است. قدر بدانیم این نعمت را. فرصت حرم را، وقوف در خانه جانانه بدانیم و به یاد داشته باشیم پندِ "فروغی بسطامی" که گفت:گر شبی در خانه جانانه مهمانت کنندگول نعمت را مخور، مشغول صاحبخانه باشهوشیاران چنین می کنند که نعمت اصلی خود اوست. زائر هم با درک این مطلب است که به "طلب" می آید. غیر از آدم ها، خاک ها و سنگ ها هم انتخاب می شوند. برای "مشهد" شدن گزیده می شوند تا حجت برگزیده خدا، بر آن قدم بگذارد. این کلام نورانیِ حضرت رضا(ع) است که در باره این"خاکِ گزیده" فرمود: "و هی بأرض طوس و هی و الله روضة من ریاض الجنة؛ این بقعه در سرزمین طوس است و سوگند به خدا که باغی است از باغ‌های بهشت." آن آدم ه مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 71 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 15:23

نوروز در پیش داریم. نوروزی که به ایام قرآنی رمضان هم غنی سازی می شود. در حقیقت، دو بهار را پیش رو داریم. باید که واقعیت زندگی خود را با این دو موسم بهشتی زمین، هم راستا و روزگار خویش را همداستان کنیم. در این راستا قدم برداریم که شکفتن را از بهار بیاموزیم. هر گل را و سبزه را و چشمه را پیغام دوست بدانیم که ما را نیز به شکوفا شدن می خواند. همداستان شویم با رمضان و به هر روز"صیام" صولت بزرگ بندگی بگیریم. آن راستا و این داستان، نه تنها با هم فرقی ندارند که در یک "این همانیِ" آشکار، ما را به بهتر شدن می خوانند. بهتر که شدیم، از ما رفتار بهتر سرخواهد زد. جسم و جان مان در کوزه ای تلاقی خواهد یافت که پر از عسل است. شهد خواهد تراوید با عطری که هوش را فزونی بخشد. هرکس هم گذرش به ما افتاد، گره گشوده خواهد رفت. لبش به خنده زیبا خواهد شد از سر رضایت و دلش قرار خواهد گرفت به قرار ایمانی. ما نسبت به هم تکلیفی چنین فرح بخش داریم. مکلفیم که بار از دوش هم برداریم. بالِ هم شویم و همدیگر را به روز های بهتر ببریم. این عبادتی است که انسان را به عبودیت می رساند. رسیدن به مقام عظمای خلیفه الهی درست از همین کوچه میسر است. اوج" اسفار اربعه" نیز همین است؛" سفر فی الخلق بالحق؛سفر در میان مردم با خدا" این سفر است که آدمی را به ابدیت پیوند می دهد. نوروز را، رمضان را، فرصتی ممتاز ببینیم برای بازسازی مصلحانه خویش. رابطه خود را با خدا اصلاح کنیم تا رابطه ما را با خلقِ خویش به نیکوترین شیوه، تدبیر فرماید. یک نکته که اهل معنا بر آن تاکید دارند؛ در همه امور نگاه مان را خدایی کنیم. دید و بازدید های عید را می شود با قصد قربت، روح و جان تازه ای بخشید. با این نگاه برای امور "مباح" هم می شود جاده استحباب کشید. همه چی مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 67 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 15:23

فراوان می شنویم. فراوانتر می خوانند. اما افقی را که باید نمی گشاید. گاه درهای باز رزا هم می بندد. تجربه زیست در فضای فرهنگی- مذهبی می گوید، برخی ها نسنجیده سخن می گویند. نفهمیده می خوانند. درست مثل کسانی که "گز نکرده، می برند" و بدون طرح می دوزند. معلوم است که نتیجه می شود هدردادن پارچه. می شود شنیدن بی حاصل. می شود خستگیِ گوش و هوش. ببخشید که چنین شروع کردم. در گلویم گیر کرده است آنچه یک بنده خدایی می خواند؛ "حسن، حسین بود اگر یار داشت / اگر که عباسِ علمدار داشت" معلوم است که او وکسی که شعرش را سروده، نه تاریخ می خواند و نه نسبت به تعریف شان امامت، معرفت دارد. این که می گوید یعنی، عباس کنار امام حسن نبود که اگر می بود، عاشورا به جای سال 61 هجری مثلا 41 هجری اتفاق می افتاد شاید هم زودتر! من این را نفهمیدن منطق امامت می دانم. نخواندن صفحات تاریخ می دانم. اگر نه این بود باید می دانست که اتفاقا امام حسن، نه فقط عباس علمدار را داشت بلکه کسی را داشت که حسین(ع) نداشت. امام مجتبی در کنار خویش، حضرت حسین را داشت. همان قهرمانی که عاشورا بر محور او شکل می گیرد. آن بیت یعنی امام حسن، امام حسین و عباس را در کنار نداشت. پس کجا بودند این حضرات؟ نمی فهمند چه می گویند. کاش برای فهمیده گوئی تلاش کنند. باری، نسبت حضرت عباس به امام حسن همان نسبت او به امام حسین است. ولایت پذیری محض از امام زمان خویش دارد عباس. امام حسین هم همین نسبت را به امام حسن دارد که امامِ زمان اوست. این نسبت هم در صلح یا جنگ، یک جور تعریف می شود. متاسفانه شکوه صلح امام حسن را نمی بینیم. همین ما را نه تنها به فهم عاشورا توانمندتر نمی کند که به نقصان می کشد فهم ما را از عاشورا. در نسبت با امام باید چون مامومِ در نماز بود. ا مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 72 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 18:28

ما، اهل حق هستیم. این را در مکتب امامت آموخته ایم. کسانی که در نظام معرفتی ما، «حقوقِ بشر» را غایب می دانند در حقیقت خودشان، در کلاس ولایت، غایب بودند. اگر حضور می داشتند، اگر اهل تأمل در این مدرسه بودند، با کتابی گران سنگ به نام «رساله حقوق» امام سجاد(ع) آشنا می شدند که در فهرستی روشن، علاوه بر حق خدا، به حق نفس، هم به صراحت توجه می دهد. در کنار عبادات بر اجتماعیات هم تأکید دارد. خانواده را علاوه بر کلونی مهربانی، دارای حقوقی مشخص می داند و ذیل این عناوین بدان می پردازد؛ حق زن، حق مادر، حق پدر، حق فرزند، حق برادر. فراتر از این، امام حق هم نشین و حق همسایه، را هم احصا می کند. بایستگی هایی که اگر به رفتار در آوریم، بسیاری از ناهنجاری ها اتفاق نخواهد افتاد چه رسد به جرائمی که چهره جامعه را لکه دار می کند. در سپهر اندیشه امام سجاد(ع)، وام خواه، حقوقی دارد که باید بدان التزام داشته باشد. علاوه بر این به «حق خصم» می رسیم که مکتب ما را متمایز از دیگران می کند. ما نه تنها برای شادکننده مان حق قائلیم که «حق بدکننده» را هم باور داریم. همه این ها و کلی شاخصه های دیگر را باید در همین رساله حقوق امام پی گرفت. این پیگیری ما را به نقطه شناخت می رساند. به جایگاهی که بدانیم نه تنها نسبت به حقوق بشر، بی توجه نیستیم بلکه در حوزه های مختلف بدان التفات داریم. یعنی همان امامی که انسان در زلال نیایش هایش در صحیفه سجادیه، از زمین راه آسمان را در پیش می گیرد، درزمین با تکیه بر حقوق و بایستگی های حقوقی به دنبال شایسته سازی رفتار و سبک زندگی مردم است. «صحیفه سجادیه» را بسیارمان خوانده ایم ولو به اندازه چند صفحه اما رساله حقوق را جز خواص، تورق نکرده اند. اگر می خواندیم شاید در رفتارها یمان، به سمت صواب مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 18:28

همان لحظه که در اختتامیه ششمین جشنواره ابوذر، نامم را برای دریافت «نشان شهید فرودی» خواندند، با خودم گفتم تکلیف آور است، بسیار تکلیف آور است. این نشان شهید مهدی فرودی. قلم به خودی خود عهدی دارد که بر شانه سنگینی می کند، چه رسد که متبرک شده باشد به دست شهید که دست خداست. این را هم از مفهوم حدیث قدسی «من طلبنی، وجدنی...» وام می گیرم که خداوند، خود را دیه و مابه ازای شهید می خواند. دست خداست که این همه دست می گیرد. درک همین نسبت است که باید فهمید و نسبتش را با آن تنظیم کرد. نام شهید فرودی هم که به میان می آید، حکایت ابعاد گوناگون پیدا می کند. یک بعد آن که ما را از حاشیه دور و به متن نزدیک می کند، این است که هیچ چیز نباید ما را از حرکت در مسیر هدف بازدارد. هیچ چیز حتی اگر خارهای غریبه، نیش در پای آدم بزنند یا دشت دوستی، یک دفعه پر از خارهای مغیلان شود. به کعبه مقصود باید نگاه داشت و گام ها را در همین مسیر محکم برداشت. چنان که رزمندگان و شهدای دیگر نیز چنین مرامی داشتند. آنان اگر باهم به مشکل می خوردند، اگر اختلاف، همراهی را «غیرممکن» می کرد، آنان نه راه کج می کردند، نه از هدف روی برمی تافتند و نه تاروپود اخوت ایمانی را می دریدند. فقط خاک ریز خود را عوض می کردند. از این «واحد» به آن «واحد» می شدند. حتی از این لشکر به لشکر دیگر می رفتند، اما از جبهه برنمی گشتند. نسبتشان با انقلاب به هم نمی خورد. یک روز، فرمانده بودند و یک روز به عنوان یک بسیجی ساده، لباس رزم می پوشیدند. از جهاد و دفاع مقدس قهر نمی کردند. برخلاف اصحاب سیاست که چون کسی دیرتر سلامشان کند، به آنان برمی خورد یا دکترشان را در خیر مقدم، مهندس بنویسند، برمی خروشند و قهر می کنند. نتیجه هم می شود ظرفیت سوزی هایی که سازه مورد مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 18:28